با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
شب نشین گوی سربازان و زندانم چو شمع روز و شب خواب نمی آید بچشم غم پرست بسکه در بیماری هجر تو گریانم چو شمع رشته صبرم بمقراض غمت ببریده شد همچنان در آتش مه تو سوزانم چو شمع بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است با کمال عشق تو در عین نقصانمچو شمع سر فرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین نا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع آتش مهر تار حافظ عجب در سر گرفت آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع